سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علی ابن موسی الرضا

 

ماجراى شهادت جانسوز حضرت رضا علیه السلام

Emamreza(7).jpg - 500x375 - 59.17 kb

روایات متعدد و قرائن و شواهد بسیار، نشان مى دهد که حضرت رضا علیه السلام به دستور مرموز مامون و با حضور او به شهادت رسیده است زیرا مامون براى حفظ حکومت خود، آن حضرت را به خراسان آورده بود، ولى وقتى که رفتار و قاطعیت آن حضرت را از نظرات گوناگون دید، و دریافت که گفتار و رفتار آن حضرت، موجب ضعف و تزلزل حکومت او مى شود، و از سوى دیگر عباسیان و... مکرر در مورد و لایتعهدى حضرت رضا علیه السلام مامون را تهدید مى کنند و هشدار مى دهند، تصمیم گرفت آن حضرت را از میان بردارد، ولى کاملا مراقب بود که این عمل به طور کاملا محرمانه و مرموز انجام گیرد تا مساله جدیدى براى حکومتش پیش نیاید، غافل از آنکه با این جنایت، زندگى دنیا و آخرتش را به آتش مى کشاند.(10)

در فرازى از حدیث لوح (که در مقدمه ذکر شد) آمده:« عفریتى مستکبر، آن حضرت را مى کشد.»

در زیارتنامه جامعه ائمه المومنین، به شهادت آن حضرت با زهرا اشاره شده، آنجا که مى خوانیم:

و مسموم قد قطعت بجزع السم امعائه:

«و بعضى از شما با زهر، مسموم شده و بر اثر جرعه هاى زهر اعضاى درونش قطعه قطعه گشته است.(11)»

چگونگى شهادت آن حضرت نیز مختلف نقل شده گویى دستهاى مرموزى باشگردهاى گوناگون خواسته اند، حقیقت شهادت آن حضرت کشف نگردد، و یا به هر گونه اى انحرافى نقل گردد، و مقصر اصلى شناخته نشود. ما در اینجا تنها نظر شما را به نظریه عالم بزرگ، شیخ مفید (وفات یافته در سال 413 هـ.ق) جلب مى کنیم:

او در آغاز مى نویسد:

حضرت رضا علیه السلام در مورد انحراف و ناصافى فضل بن سهل و برادرش حسن به سهل (که نقش و نفوذ بسیار در ارکان دولتى داشتند) به مامون گوشزد مى کرد و او را از اینکه چشم و گوش بسته تسلیم گفتار آنها شود بر حذر مى داشت آنها کینه امام را بر دل گرفتند، و مامون را بر ضد آن حضرت تحریک نمودند، و راى امامون را در مورد آن حضرت دگرگون ساختند تا اینکه او را به تصمیم بر قتل امام رضا علیه السلام وادار کردند به طورى که روزى حضرت رضا علیه السلام با مامون غذایى خوردند و حضرت بر اثر آن غذا بیمار شد و مامون خود را به بیمارى زد (تا وانمود کند که دستى در کار نبوده بلکه آن غذا به طور طبیعى نا مناسب بوده و هر دو را بیمار کرده است و همین موجب شهادت حضرت رضا علیه السلام گردید.)

سپس مى نویسد: محمد بن على به حمزه، از منصوربن بشیر، از برادرش «عبدالله بن بشیر» روایت کرده که گفت: مامون به من دستور داد ناخنهاى خود را بلند کنم و این کار را براى خود عادى نمایم، و براى کسى درازى ناخن خود را آشکارننمایم من نیز چنان کردم سپس مرا خواست و چیزى به من داد که به تمر هندى شباهت داشت و به من گفت: این را به همه دو دست خود بمال، من چنان کردم سپس برخاستم و مرا به حال خود گذارد و نزد حضرت رضا علیه السلام رفته، گفت: حال شما چگونه است؟

حضرت فرمود: « امید بهبودى دارم.»

مامون گفت: من نیز بحمدالله امروز بهترم، آیا هیچ کدام از پرستاران و غلامان امروز نزد شما آمده اند؟

حضرت فرمود: نه.

مامون خشمگین شد، بر سر غلامانش فریاد کشید (که چرا به حال آن حضرت رسیدگى نکرده اند؟)

سپس مامون گفت: «هم اکون آب انار بگیر و بخور که براى رفع این بیمارى چاره اى جز خوردن آن نیست.»

عبدالله بشیر مى گوید: مامون به من گفت: براى ما انار بیاور، من چند عدد انار حاضر کردم، مامون گفت با دست خود آن را بفشار، من فشردم، و مامون آن آب انار فشرده را با دست خود به حضرت رضا علیه السلام خورانید، و همان سبب وفات آن حضرت شد، و از این ماجرا دو روز بیشتر نگذشت ک آن حضرت به شهادت رسید .(12)


[ شنبه 90/5/22 ] [ 4:1 عصر ] [ یکدل تنها ]
درباره وبلاگ
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 21
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 12532